فرزندانم را به خدا سپردم روایت مادری که با پای دل راهی کربلا شد
بلاگ سان: بلاگ سان: در دل گرمای مسیر و سختی های سفر، مادری نه فقط کودکانش را همراه کرد، بلکه ایمان، صبر و عشق را هم با خود برد. کربلا راوی زنانی است که فرزندانشان را به دستان خدا می سپارند.
خبرگزاری مهر، گروه
جامعه؛
زیارت اربعین، تنها یک سفر نیست؛ روایتی است از عشق، ایثار، صبر و توکل. میلیونها زائر از سرتاسر جهان با پای دل راهی سرزمین کربلا می شوند با امام عشق، حسین بن علی (ع)، عهدی باردیگر ببندند. در بین این جمعیت عظیم، حضور مادرانی که با وجود فرزندان خردسال، شرایط سخت مسیر، و حتی دوران بارداری، قدم در این راه می گذارند، جلوه ای ویژه دارد؛ جلوه ای از ایمان عمیق، توان روحی بالا و تربیت دینی نسل آینده.
در این گفتگو، با یکی از بانوان زائر اربعین همراه می شویم که تجربه سفرهای پی در پی اش را از دوران مجردی تا مادری روایت کرده است؛ روایتی ساده اما صمیمی، از سفری سخت که با همراهی و همدلی میان او و همسرش و کمک خانواده اش سهل شده بود. روایتی از لبخندهایی که از دل توکل برمی خیزد و روح اسنان را قوت می بخشد که تا رسیدن به منزل مقصود از پای ننشیند. این روایت، نه فقط داستان یک سفر، بلکه تصویری عینی از تربیت، معنویت و مدیریت زنانه در حالی است که شاید برای خیلی از افراد ناممکن به نظر می آید.
لیلا مادر دو پسر خردسال به نامهای محمد حسین و محمد سجاد است. او از ابتدای ازدواجش که هنوز فرزندی نداشت، زیارت کربلا را تجربه کرده بود. در سال ۱۳۹۶، پیش از نخستین سفرش بسیار مشتاق رفتن بود، اما پدرش به علت این که خودش نمی توانست همراه او شود مخالفت کرد. با این وجود، بعدها توفیق حاصل شد و او همراه همسرش راهی سفر شد. آن زمان، تازه حدود پنج ماه از عقدشان گذشته بود و به همراه یکی از دوستان و همسران شان، چهارنفره عازم شدند.
لیلا در اربعین سال ۱۳۹۸ هم بدون فرزند راهی شدند. آن زمان تازه ازدواج کرده بودند. در آن سال، به خواست خدا، خادم سامرا شد و همراه گروهی از دوستان در این سفر شرکت کرد. بعد از آن سفر، دوران کرونا شروع شد و به مدت دو سال، یعنی سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰، مرزها بسته بود و امکان رفتن فراهم نشد.
در سال ۱۴۰۱، با باز شدن مرزها توانستند باردیگر راهی سفر شوند. در آن زمان، پسر اولش، محمدحسین، یک سال و پنج ماهه بود و لیلا فرزند دوم شان را حامله بود. این دفعه با وجود کودک خردسال و حاملگی تصمیم گرفتند به سفر کربلا بروند. پزشک معالجش هم گفته بود، اگر خودش مشکلی ندارد می تواند سفر کند. در آن زمان چهار ماهه حامله بود و خوشبختانه وضعیت خاصی نداشت.
مادر محمدحسین و محمدسجاد این سفر را اینگونه روایت می کند:
فرزندانمان را به خدا سپرده بودیم
اولین سالی بود که هم حامله بودم و هم با فرزندی خردسال به این سفر رفتم. در عین حال، محمدحسین را از شیر می گرفتم. سفر واقعا سخت بود، ولی آن قدر که مسیر شیرینی دارد، سختی ها به چشم نمی آید. در راه توقف می کردیم، بچه تشنه می شد، گاه بهانه می گرفت، این طبیعی بود. ولی لذت معنوی سفر بسیار بیشتر بود. اصلاً حس نمی کردم که کار اشتباهی کرده ام یا سفر بیهوده ای رفته ام.
وی اضافه کرد: پدر و مادرم، خواهرم و همسرم هم همراه ما بودند. من کوله پشتی حمل نمی کردم ولی مسیر را پیاده طی کردیم. برخورد زوار با من که با کودک و در وضعیت حاملگی بودم، خیلی متفاوت بود. وقتی رسیدیم نجف، مادرم اصرار داشت به مسجد کوفه برویم. از آنجا پیاده به مسجد سهله رفتیم و شب را همان جا ماندیم.
وی تجربه خاصی را اینگونه بیان کرد: در ادامه مسیر، بصورت اتفاقی وارد طریق العلما شدیم؛ مسیری که خانه های عراقی در آن قرار دارد و اغلب خلوت تر و مناسب خانواده هاست. چون خانه ها کم جمعیت بودند، بطورمثال پنج یا شش نفر زائر در خانه بود، ما هم با پدر و همسرم بودیم و شرایط برای رسیدگی به بچه ها بهتر بود. بطورمثال برای استحمام خردسالان مشکلی نداشتیم، بر خلاف مسیر اصلی که چند سرویس برای تعداد زیادی زائر درنظر گرفته می شود.
برخی می گفتند چه طور جرأت کرده ای بچه را در این شرایط بیاوری؟ مریض می شود، گرمازده می شود… اما برخی هم تحسین می کردند
او در مورد نگرانی های اطرافیان اظهار داشت: ایرانیان نظرات مختلفی داشتند. برخی می گفتند چه طور جرأت کرده ای بچه را در این شرایط بیاوری؟ مریض می شود، گرمازده می شود… اما برخی هم تحسین می کردند. بعضی هم می گفتند کمک می خواهی؟ حتی اگر کمکی نمی توانستند بکنند، روحیه می دادند.
وی اضافه کرد: در سال ۱۴۰۲ که پسر کوچکم شش ماهه بود و نگرانی هایی برای بیمار شدنش وجود داشت. اما از بین همه آنهایی که رفته بودند، ما تنها کسانی بودیم که مریض نشدیم. واقعا معتقدم خدا کمک می نماید. توکل، استرس را از بین می برد. من فکر منفی نمی کردم، می گفتم مریضی در خانه هم ممکنست پیش بیاید. داشتن روحیه و توکل به خدا کمکم می کرد. فرزندانمان را به خدا سپرده بودیم.
تجربه سفر با کودک: روش هایی برای سفر راحت و آرام همراه با فرزندان
لیلا تجربه خوبی از این سفر پیدا کرده است. روش هایی برای خودش دارد که از بیمار و کلافه شدن کودکانش جلوگیری می کند و تجربه سفر را برای او مطلوب می کند. او توضیح می دهد: ما آن سال که پسر کوچکم شش ماهه بود دیگر پیاده نرفتیم و مسیر را با ماشین طی کردیم. اما در سالهای قبل پسرم را در کالسکه می گذاشتم، با پارچه خنک نگه می داشتم. ظرف های درب دار برای غذاهای مورد علاقه بچه ها برداشته بودم که اگر غذا باب میلشان نبود، از آنها استفاده گردد.
موکب هایی که برای مادران و خردسالان امکانات خاصی درنظر گرفته بودند، شرایط را بسیار راحتتر می کردند
چفیه روی کالسکه می انداختم، با آب پاش آنرا مرطوب می کردم. لباس هایی را انتخاب می کردم که اگر در راه گم شد مهم نباشد. اسباب بازیهای ریز را هم مخفیانه می بردم که وقتی بچه بی قراری می کرد، یکی یکی به او بدهم و سرگرمش کنم. تعدادی از زوار ایرانی و عراقی هم برای خردسالان هدایایی با خود دارند که این به سرگرم و خوشحال شدن بچه ها کمک می نماید.
این مادر زائر به تجربه موکب های مختلف هم اشاره نمود و اظهار داشت: موکب هایی که برای مادران و خردسالان امکانات خاصی درنظر گرفته بودند، شرایط را بسیار راحتتر می کردند. مخصوصاً موکب هایی که فضای خنک، اسباب بازی و هم نشینی مادران داشتند، بسیار مفید بودند. در بعضی موکب ها برنامه هایی برای خردسالان بود، ولی معمولا بچه های کوچک تر از سه سال را قبول نمی کردند یا مسئولیت نگهداری شان را نمی پذیرفتند. به همین خاطر تصمیم گرفتم فرزندانم را نزد خودم نگه دارم.
برنامه ریزی، توکل و همراهی همسر؛ سه ضلع آرامش مادر در مسافرت اربعین
وی درباره ی آماده سازی برای سفر اظهار داشت: با همسرم از پیش برنامه ریزی می کردیم. اسباب بازیهای کوچک، غذاهای ساده و لباس های سبک و خنک برای خردسالان تهیه می کردم. تلاش می کردیم ساعات حرکت را طوری تنظیم نماییم که در گرمای شدید نباشیم.
او سختی راه می گوید که با توکل، همراهی همسرش و برنامه ریزی آسان تر شده بود: با وجود سختی های حاملگی و مراقبت از کودک در مسیر، آرامش و لذت معنوی این سفر بسیار بیشتر بود. مخصوصاً لحظاتی که فرزندم دستم را می گرفت و می خواست همراه من پیاده روی کند، برایم بی نهایت شیرین بود.
او تاکید کرد: پیش از هر سفر، طبیعی است که آدم گرفتار تردید شود، ولی ما از همان سال اول که رفتیم، هر سال ادامه دادیم. با وجود سختی ها، توکل می کردیم. گاهی همسرم می گفت دیگر نمی آیم، ولی به ایام اربعین که نزدیک می شدیم باز با هم برنامه ریزی می کردیم. در مسیر، مسئولیت بچه ها را تقسیم می کردیم؛ بطورمثال من استراحت می کردم و همسرم محمدحسین را نگه می داشت، یا بالعکس.
اربعین یک حرکت زنانه است؛ اثر این سفر بر تربیت فرزند
وی به نقش زنان در این سفر اشاره کرد: خانم ها در مسافرت اربعین، خصوصاً با وجود فرزند، نقش محوری دارند. تحمل گرما، رسیدگی به بچه ها، و صبوری در شرایط دشوار، همگی به عهده زنان است. خیلی از موکب ها وقتی مادر و فرزند را می دیدند، همکاری می کردند. خودم عراقی هایی را دیدم که با وجود نوزاد، پیاده می رفتند و توقفی نداشتند.
اربعین یک حرکت زنانه است. از حضرت زینب (س) گرفته تا زنان امروز، همگی نقش مؤثری در این سفر دارند. این که خانم ها بیایند، خانواده را همراه کنند، حال شان خوب باشد، کل سفر تحت تاثیر قرار می گیرد
او در جواب تاثیر این سفر بر تربیت فرزندان اظهار داشت: به نظرم تربیت واقعی را دوده می دهند، ما فقط ابزاریم. اما همین که بچه ها در این راه می بینند همه درحال کمک به یکدیگر هستند، از فقیر تا ثروتمند، تاثیر عمیقی در روحیه و تربیت شان دارد. بطورمثال پسرم آب می آورد و به زوار می داد. این ها تجربه هایی است که در هیچ جای دیگر نمی توان به خردسالان آموخت. بنابراین، این سفر تاثیر بسیار عمیقی بر تربیت فرزندان دارد. خردسالان در این راه با مفاهیم ایثار، محبت، و مشارکت اجتماعی آشنا می شوند.
در پاسخ به این سؤال که حضور بانوان در این راه چه ضرورتی دارد، اظهار داشت: به نظرم اربعین یک حرکت زنانه است. از حضرت زینب (س) گرفته تا زنان امروز، همگی نقش مؤثری در این سفر دارند. این که خانم ها بیایند، خانواده را همراه کنند، حال شان خوب باشد، کل سفر تحت تاثیر قرار می گیرد. گاهی خانم ها با هم جمع می شوند، درد دل می کنند، و بچه هایشان با هم بازی می کنند. این هم افزایی در راه تربیت بسیار مؤثر است. بارها دیده ام که زنان و دختران خانواده را راضی کرده و راهی این سفر می شوند. و کم کم این سفر در بین آن خانواده تداوم می یابد.
روایت این بانو از پیاده روی اربعین، نمونه ای عینی از اراده، مدیریت، و ایمان زنانه در این سفر است. او با وجود حاملگی و همراه داشتن دو کودک خردسال، با برنامه ریزی دقیق، همراهی همسر، و توکل به خدا، سختی ها را به تجربه ای دل نشین و پربار تبدیل نموده است. حضور مادران در مسافرت اربعین، فقط همراهی خانواده نیست، بلکه نقش آفرینی فعال در تربیت فرزندان، مدیریت خانواده و حفظ آرامش مسیر است. اربعین برای این مادران، فقط زیارت نیست؛ مدرسه ای است برای یاد دادن صبر، مهربانی، خدمت و ایمان به نسل آینده.
خلاصه اینکه لیلا مادر دو پسر خردسال به اسامی محمد حسین و محمد سجاد است. اصلاً حس نمی کردم که کار اشتباهی کرده ام یا سفر بیهوده ای رفته ام. مریض می شود، گرمازده می شود… اما برخی هم تحسین می کردند وی در مورد نگرانی های اطرافیان عنوان کرد: ایرانیان نظرات مختلفی داشتند.
منبع: blogsun.ir
این پست بلاگ سان را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین پستهای مرتبط
نظرات کاربران بلاگ سان در مورد این مطلب