کارنامه ی ۳ ساله ی مرکز سیمرغ صداوسیما

بلاگ سان: چند درصد از تولیدات مرکز سیمرغ در سه سال اخیر توانسته اند بالاتر از ۵۰۰هزار مخاطب را پای تلویزیون بنشانند؟ آیا تعدادشان به انگشتان یک دست می رسد؟

کارنامه ی ۳ ساله ی مرکز سیمرغ صداوسیما
مهرماه ۱۴۰۱، درست در همان زمانیکه دوران کرونا به انتها رسیده و چند روز از یک سالگی دوره مدیریت جبلی بر سازمان صداوسیما می گذشت، او به همراه تعدادی از بازیگران و هنرمندان، مرکزی را در سازمان صداوسیما راه اندازی کرد که قرار بود بخش «مغفول مانده ای» در مهم ترین بازوی رسانه ای کشور را احیا کند. جبلی ماژیک آبی رنگی را در دست گرفت و سه خط کنار لوگوی مرکز تازه تأسیس سیمرغ متنی نوشت.
نوشته جبلی به منزله شروع به کار مرکزی بود که از این پس یکی از مهم ترین استراتژی های تحولی سازمان را به دوش می کشید. در آن مراسم، مهدی فرجی تهیه کننده، جواد افشار کارگردان و امین زندگانی بازیگر، پشت تریبون می روند و از مزایای تاکتیک جدید صداوسیما می گویند. مراسمی که به جز فرجی و افشار، افرادی همچون بهروز افخمی، سعید سلطانی، احمد نجفی، سید جواد هاشمی، جعفر دهقان، بهروز مفید، حسین طاهری، محمود رضوی، محسن علی اکبری و حبیب والی نژاد هم در آن حضور دارند. حالا از آن روز سه سال می گذرد و عملکرد یکی از مهم ترین استراتژی های سازمان برای پرداختن به بخش مغفول مانده در تحول باید بررسی شود. بخشی که قرار بود مهم ترین تولیدات سازمان برای رقابت با آثار نمایش خانگی از آن سرچشمه بگیرد.
با این حال، تولیدات مرکز سیمرغ در طول این سه سال داده های پرنوسانی منتج شده که از پربیننده ترین مجموعه نمایشی شبکه دو سیما تا کم مخاطب ترین آثار تلویزیون را شامل می شود؛ تولیداتی که باید آنها را روی ترازوی ارزیابی قرار داد تا مشخص شود یکی از ارکان اصلی تحول صداوسیما چه عملکردی داشته است.

اصلاً چرا سیمرغ بال گرفت؟


مرکز سیمرغ از همان شروع قرار بود در کنار «سیمافیلم» و «مرکز تولیدات صبا»، سه بازوی اصلی تولیدات سازمان را بر عهده بگیرد و ذیل استراتژی مدیران تازه ساختمان شیشه ای، نظام تولید را از نظام پخش جدا کند. یعنی به جای آن که تولیدات در شبکه ها صورت گیرد، سیمرغ، سیمافیلم و صبا بودند که تولید را بر عهده گرفته و پخش را به شبکه های مختلف می سپردند.
تأسیس مرکزی چون سیمرغ را می توان پیامد ضعیف شدن شبکه های سازمان و گرفته شدن خیلی از اختیاراتشان دانست. پس از کاهش اقبال هنرمندان به کار کردن با تلویزیون در سالیان اخیر، که با اتفاقات ۱۴۰۱ شدت یافت، سازمان در ابتدا کوشش کرد بدنبال جایگزینی برای خارج شدگان از دایره پیدا کند و مرکز سیمرغ قرار بود همان نیرویی باشد که سازمان به آن احتیاج داشت. سیمافیلم ذیل همین رویکرد، ساخت سریال های الف ویژه و پرهزینه تر را بر عهده گرفت و مرکز صبا هم تولیدات کودک و نوجوان را پوشش می داد. حالا سیمرغ قرار بود چه کاری انجام بدهد؟
این مرکز تازه تأسیس قرار بود تولیدات کار اولی ها و جوان های فیلم سازِ متعهدی را پوشش بدهد که با بودجه های کم، تولیداتی مبتنی بر بوم و نظام مسایل تعریف شده در سازمان را پیش ببرند. به شکلی مرکز سیمرغ بدل می شد به بازوی جوان سازمان. با این وجود، این همه وظایف سیمرغ نبود.
در همان مهرماه ۱۴۰۱ اعلام گردید که سیمرغ می خواهد تمرکزش را بگذارد روی تولیداتی که در این سال ها مغفول مانده و به تنوع ژانر و بوم در آثار نمایشی تلویزیونی کمک نماید. در وهله اول، این اقدام امیدوارکننده به نظر می رسید چون به مفهوم توجه بیشتر به سینمای مستند، مسابقه، برنامه ترکیبی، تله تئاتر و گونه های متفاوت سریال سازی همچون سیتکام بود.
ذیل همین نگاه، بخشی از بودجه سازمان به ساخت تولیداتی همچون «آقای قاضی» و «جام جم» تخصیص پیدا کرد و تولیدات موفقی همچون «ایرانگرد» و «زندگی بعد از زندگی» به این مرکز انتقال داده شد. این یعنی بخشی از قدیمی ها به علت تقسیم بندی جدید سازمان به سیمرغ می رفتند و بعضی از تولیدات هم منحصراً در ارتباط با سیستم تغییر یافته بودند.
با همه این احوالات، تأسیس مرکزی چون سیمرغ را می توان پیامد ضعیف شدن شبکه های سازمان و گرفته شدن خیلی از اختیاراتشان دانست. پس از کاهش اقبال هنرمندان به کار کردن با تلویزیون در سالیان اخیر، که با اتفاقات ۱۴۰۱ شدت یافت، سازمان در ابتدا کوشش کرد بدنبال جایگزینی برای خارج شدگان از دایره پیدا کند و مرکز سیمرغ قرار بود همان نیرویی باشد که سازمان به آن احتیاج داشت. نیرویی که سازمان با آن می توانست پروسه قدرت گرفتن سلبریتی ها را کنترل کند و بازار را در دست بگیرد؛ بازاری که تجربه سالیان اخیر تلویزیون و نمایش خانگی نشان داده به این راحتی ها هم رام شدنی نیست.
اسماعیل بهمن آبادی، رئیس مرکز تولیدات جوان سیمرغ، گفته است: «شاید جنس چالشی که من در خانه تولیدات جوان مرکز سیمرغ تجربه کردم، در قیاس با سایر گروه ها در این مرکز در سه سال قبل شدیدتر بود؛ هم باید کمبود نیروی انسانی هنرمند، متعهد و متخصص را در فرصت محدود و شروعی که داشتیم جبران می کردیم و هم باید برای حضور آنهایی که از قبل در لیست انتظار بودند، فرصتی فراهم می شد و برنامه ریزی می کردیم تا وارد چرخه تولید شوند. سخت ترین چالش ما این بود که هم زمان با هم باید این کارها را انجام می دادیم؛ آن هم در حالی که مرکز سیمرغ تازه تأسیس بود و تحقق مواردی که بیان کردم با طول و عرض این مرکز به آسانی اتفاق نمی افتاد.
اکثریت سریال های مرکز سیمرغ یا شکست خورده بودند یا شرایطی نزدیک به شکست را تجربه کردند. «دم زندگی»، «رویای ریحانه»، «لمندگان»، «دوقلوها در شهر پرستاره»، «حکایت های کمال»، «جایی برای همه»، «دستچین» و «چرخ گردون» از دیگر سریال های مرکز سیمرغ در یک سال گذشته بودند که عمده آنها نتوانستند از ده درصد مخاطب عبور کنند و برخی آثار چون «لمندگان» که ۴۰ قسمت تولید شد، در نهایت (بنابر آمار مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق) مخاطبی ۹درصدی کسب نمود و از بی مخاطب ترین آثار تلویزیون و نمایش خانگی در شش ماهه نخست سال جاری بود.

سیمرغ در بازار سریال


با گذشت چند هفته از تأسیس رسمی این سازمان، مرکز سیمرغ عملکرد قابل توجهی را با سریال «آقای قاضی» از خود نشان داد. آقای قاضی در برهوت تولیدات تلویزیون، اثر موفقی بود که توانست به آمار بیش از۴۰ درصد مخاطب هم برسد و سجاد مهرگان، کارگردان آقای قاضی، خیلی زود به عنوان مهم ترین آورده مرکز سیمرغ شناخته شد. آمارهای آقای قاضی و البته تولیدات ضعیف سیمافیلم سبب شد این سریال در تعدادی نظرسنجی ها به عنوان بهترین تولید سال ۱۴۰۳ شناخته شود. با این وجود، آقای قاضی یک تولید تمام سیمرغی نیست و محصول مشترک تلویزیون و حوزه هنری است و نمی توان آنرا موفقیت تمام وکمال این مرکز تازه تأسیس دانست.
به جز این اثر، در عمل اکثریت سریال های مرکز سیمرغ یا شکست خورده بودند یا شرایطی نزدیک به شکست را تجربه کردند. «دم زندگی»، «رویای ریحانه»، «لمندگان»، «دوقلوها در شهر پرستاره»، «حکایت های کمال»، «جایی برای همه»، «دستچین» و «چرخ گردون» از دیگر سریال های مرکز سیمرغ در یک سال گذشته بودند که عمده آنها نتوانستند از ده درصد مخاطب عبور کنند و برخی آثار چون «لمندگان» که ۴۰ قسمت تولید شد، در نهایت (بنابر آمار مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق) مخاطبی ۹درصدی کسب نمود و از بی مخاطب ترین آثار تلویزیون و نمایش خانگی در شش ماهه نخست سال جاری بود.
وضعیت «لمندگان» برای دیگر آثار نمایشی هم تکرار شد و تولیداتی همچون «رویای ریحانه» با آن که در قسمت های اول در تلوبیون به عدد ۲۳ هزار مخاطب رسیده بودند، اما با گذشت زمان این عدد به دو یا سه هزار مخاطب رسید که نشان میدهد مهم ترین تولید مرکز سیمرغ در عرصه فرزندآوری در جذب مخاطب موفق عمل نکرده است. حتی سریال هایی چون «حکایت های کمال» و «چرخ گردون» که اعلام می شد در جذب مخاطب موفق عمل کرده اند و با همین استدلال توانستند مجوز ساخت فصل دوم را بگیرند، تولیدات متوسطی بودند و فصل دوم شان با افول جدی مخاطب روبرو شد. شاهد مثال این مورد هم مخاطب ۷ درصدی «چرخ گردون ۲» است که نشان میدهد پروژه دنباله سازی برای این مجموعه با شکستی فاحش روبه رو شده است.
دنباله سازی البته تنها استراتژی ناموفق مرکز سیمرغ در چند سال گذشته نبود. این مرکز با دادن بودجه به بعضی از بلاگرها هم در چند ماه اخیر کوشش کرد از ظرفیت صفحات مجازی برای دیده شدن آثارش استفاده نماید و با دادن بودجه به مصطفی آزاد (بلاگر)، «دستچین» را روانه آنتن شبکه دو کرد. البته این سریال هم موفق نبود و با گذشت چند هفته از پخشش، نتوانست مخاطبان شبکه دو را افزایش دهد.
لمندگان محصول مرکز سیمرغ این مرکز با دادن بودجه به بعضی از بلاگرها هم در چند ماه اخیر کوشش کرد از ظرفیت صفحات مجازی برای دیده شدن آثارش استفاده نماید و با دادن بودجه به مصطفی آزاد (بلاگر)، «دستچین» را روانه آنتن شبکه دو کرد. البته این سریال هم موفق نبود و با گذشت چند هفته از پخشش، نتوانست مخاطبان شبکه دو را افزایش دهد.
البته نباید این نکته را فراموش کرد که مرکز سیمرغ با برخی تولیدات همچون «دوقلوها» و «شهر پرستاره» آثار نسبتاً موفقی را روانه آنتن کرد؛ آثاری که نشان میدهد دنباله سازی از تولیدات دوران موفق تلویزیون و همین طور استفاده از چهره ها هنوز در جذب مخاطب مؤثر است.
شاید مهم ترین مشکلات تولیدات سیمرغ در چند سال گذشته را بتوان در ارتباط با عدم حضور چهره ها و همین طور ضعف جدی در فیلم نامه و کارگردانی دانست. آثاری که بعضی از آنها مانند «آقای قاضی» موفق ظاهر می شوند، اما بخش مهم و حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد از تولیدات، ضعف جدی در فیلم نامه دارند و پرداختشان به محتوا بشکل مشهودی کلیشه ای است؛ موضوعی که در آثار کمدی مرکز سیمرغ بیشتر و بهتر دیده می شود.

نوسان در برنامه ها هم ادامه دارد


مرکز سیمرغ از همان ابتدای تأسیسش تمرکز جدی روی مستندمسابقه گذاشته بود و در همین جهت، تولیداتی همچون «خونه مونه»، «مزرعه فراوری»، «خانه» و «خانه سبز» را روانه آنتن کرد. برنامه هایی که بنا داشتند روی مفاهیمی همچون کارآفرینی، تمرکززدایی و خانواده متمرکز شوند اما درنهایت نتوانستند مخاطب چندانی را به آنتن تلویزیون بازگردانند و درمجموع ناموفق ارزیابی می شوند. به عنوان مثال، مستندمسابقه ای چون «خونه مونه» در هیچ کدام از قسمت هایش در تلوبیون نتوانست بیشتر از سه هزار مخاطب بگیرد، با آن که در یکی از پنج شبکه اصلی تلویزیون هم پخش می شد.
با این حال، این مرکز در ساختن برنامه نسبتاً موفق تر عمل کرد و مهم ترین برنامه ای که مسئله نقد تلویزیون را به دوش می کشید، روی آنتن برد. برنامه جام جم تا حدودی توانست بخشی از انتقادها نسبت به عدم مورد نقد قرار گرفتن خود سازمان در بین شبکه های سیما را پوشش دهد و مخاطب قابل قبولی هم بویژه در فصل ابتدایی- پای آنتن بنشاند، در عین حال جام جم هم مثل آقای قاضی و زندگی بعد از زندگی نسیمِ موقت بودند و برخی تولیدات چون دوکوهه ادبیات، مشاور، هموطنز، تو بگو ماه کجاست(نوروز و محرم) و دیده بگشا(تولیدات نوروزی) نتوانستند چندان مخاطبی را برای مرکز سیمرغ جذب کنند. هرچند استراتژی استفاده از برنامه های گذشته بازهم در دستور کار مرکز سیمرغ قرار گرفته و مقرر است فصل جدید «قندپهلو» به عنوان یکی از تولیدات موفق سالیان قبل به آنتن تلویزیون بازگردد.

در سینمایی و مستند چیزی به جز ایرانگرد قابل عرضه است؟


مرکز سیمرغ در سه سال گذشته به جز تولیدات مختص به تلویزیون کوشش کرد بسمت آثار سینمایی هم حرکت نماید و بلندپروازانه تر از تله فیلم آینده ای برای تولیداتش ترسیم کند. ساختن آثاری چون «خوناب» و «شکلات ششم» هم از این دست اقدامات بود.
هرچند که این دو فیلم فرصت حضور در جشنواره های درجه اول کشور را پیدا نکردند و شکلات ششم از ورود به جشنواره فجر بازماند و مهم ترین دستاوردش بردن جایزه بهترین فیلم کم هزینه از جشنواره فیلم مقاومت بود.
خوناب هم به عنوان دیگر اثر ساخته شده در این سه سال توانست با برنده شدن جایزه بهترین فیلم نامه در جشنواره مقاومت موفقیت دیگری را برای مرکز سیمرغ پدید بیاورد. به جز جشنواره مقاومت محصولات مرکز سیمرغ در سالیان اخیر پای ثابت جشنواره عمار هم بودند و چندباری ازشان با فانوس عمار و لوح افتخار تقدیر گردید. در عین حال گویا این تولیدات فقط آثار تجربی ای بودند که قرار نبود به سمع و نظر مخاطب برسند.
این دست آثار در بین تولیدات مستند هم بسیار قابل توجه بود، هرچند کیفیت خیلی از آثار مستند به نسبت آثار داستانی مرکز سیمرغ بهتر است و قابلیت ارزیابی بیشتری دارد؛ آثاری همچون «امیرعلی»، «همه فرزندان من»، «اسماعیل»، «سه روز قبل پرواز»، «جمعه سیاه »، «آلبوم خانوادگی من »، «پلاک ۱۱»، «ماه بالاسر آبادی»، «وداع تهران»، «تاریخ ورزشی ایران»(با جواد خیابانی)، «لیلی من»، «تا آخرین نفس»، «آقای وزیر»، «آذربایجان آتاسی»، «عهدنامه»، «مرگ پشت دیوارهای سبز»، «سید فیصل»، «باقر شمر» و «اربعین».
شاید مهم ترین نکته ای که در مستندها و آثار کوتاه داستانی تولیدشده در مرکز سیمرغ دیده می شود، تولیدات مناسبتی است که به نظر هدفی جز تکمیل کنداکتور سیما در مناسبت های خاص ندارد و عمده آثار از این دست تولیدات سفارشی ناموفق است. در میان همین آثار تولیدشده هم مهم ترین اثر ایرانگردِ جواد قارایی است که آن هم به مدیریت سه دور قبل سازمان صداوسیما برمی گردد.
شاید مهم ترین سؤال اینجا باشد که چند درصد از تولیدات مرکز سیمرغ در سه سال گذشته توانسته اند بیشتر از ۵۰۰هزار مخاطب را پای تلویزیون بنشانند؟ آیا تعدادشان به انگشتان یک دست می رسد؟ برآیندها نشان می دهد، این مرکز با آن که تاکنون بیشتر از ۵۰ اثر داستانی و غیرداستانی را روی آنتن برده اما حدود ۹۰ درصد از این آثار نتوانسته مخاطبی به تماشاگران اصلی رسانه ملی اضافه کند یا حتی سبب جذب همان تماشاگران پای ثابت شود.

برآیند تولیدات موفق را اعلام کنید


شاید مهم ترین سؤال اینجا باشد که چند درصد از تولیدات مرکز سیمرغ در سه سال گذشته توانسته اند بیشتر از ۵۰۰هزار مخاطب را پای تلویزیون بنشانند؟ آیا تعدادشان به انگشتان یک دست می رسد؟ برآیندها نشان می دهد، این مرکز با آن که تاکنون بیشتر از ۵۰ اثر داستانی و غیرداستانی را روی آنتن برده اما حدود ۹۰ درصد از این آثار نتوانسته مخاطبی به تماشاگران اصلی رسانه ملی اضافه کند یا حتی سبب جذب همان تماشاگران پای ثابت شود.
این موضوع نشان میدهد مرکز سیمرغ در مخاطب سنجی ایرادی جدی دارد. با آن که در برنامه های این مرکز احیای موضوع هایی چون تله فیلم و تله تئاتر گنجانده شده بود اما آمار و ارقام و کیفیت محصولات نشان میدهد این ایده مرکز سیمرغ خیلی زود به بن بست رسیده و با واقعیت روبه رو شده.
مجموعه این عملکردها چه در مرکز سیمرغ و حتی سیما فیلم یک پرسش جدی را ایجاد می کند؛ آیا ایده جداسازی پخش از تولید از اساس ایده درستی بود؟ آیا به جای راندمان بیشتر ایده های بهتری به جز تولید سازمان های جایگزین وجود نداشت؟
منبع: روزنامه فرهیختگان بطور خلاصه، ساختن آثاری چون خوناب و شکلات ششم هم از این دست اقدامات بود.
هرچند که این دو فیلم فرصت حضور در جشنواره های درجه اول کشور را پیدا نکردند و شکلات ششم از ورود به جشنواره فجر بازماند و مهم ترین دستاوردش بردن جایزه بهترین فیلم کم هزینه از جشنواره فیلم مقاومت بود.
خوناب هم بعنوان دیگر اثر ساخته شده در این سه سال توانست با برنده شدن جایزه بهترین فیلمنامه در جشنواره مقاومت موفقیت دیگری را برای مرکز سیمرغ پدید بیاورد. به جز جشنواره مقاومت محصولات مرکز سیمرغ در سالیان اخیر پای ثابت جشنواره عمار هم بودند و چندباری ازشان با فانوس عمار و لوح افتخار تقدیر گردید.
مجموعه این عملکردها چه در مرکز سیمرغ و حتی سیما فیلم یک پرسش جدی را ایجاد می کند؛ آیا ایده جداسازی پخش از تولید از اساس ایده درستی بود؟
1404/07/15
10:44:07
0.0 / 5
31
تگهای مطلب: بازی , برنامه , پروژه , تئاتر
این پست بلاگ سان را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین پستهای مرتبط
نظرات کاربران بلاگ سان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۳ بعلاوه ۵
پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها

sunblog